هيچ گزاره يا حكمي وجود ندارد كه آدمي بتواند به قصد درك حقيقت ذاتيش ، آن را فقط از طريق محتوايي كه ارائه مي دهد ، درك كند.
گادامر
چاقو ها ، دست نگاه داشته اند
و تفنگ ها ، خشم شان را فرو خورده اند
شوالیه ها ، همچون کلماتی با شکوه
میان برگ های تاریخ
نیزه ها و گرزها را ، زمین گذاشته اند.
و پادشاهان
از فرمان جنگی تازه
منصرف شده اند.
فراموشی حافظه ی تبرها را تباه کرده
و شکارچیان معطل آواز پرنده ای
برای به خاطر آوردن روزهای گذشته اند.
دیگر دست از چاقو،
صلح از جنگ
و شکار از شکارچی نمی ترسد
نه اینکه چاقو نمی برد
گلوله نمی کشد
نه اینکه جنگی نیست
تبر دست از مرگ
و شکارچی دست از کار کشیده است
این کلماتند که مهربان نوشته
و بی دلهره خوانده می شوند
کلماتی که هرگز نمی برند
کلماتی که نمی کشند.
ستارجانعلي پور
شعري از عليرضاعباسي را در www.goye.blogfa.com بخوانيد